ماجرای اسیری استادقرائتی توسط یک تاجر

ماجرای اسیری استادقرائتی توسط یک تاجر

حجت الاسلام قرائتی گفت:«بنده طلبه جوانی بودم، یک تاجری افطاری دعوتمان كرد، خوب ما هم طلبه‌ نویی بودیم و رفتیم افطاری خوردیم، بعد دیدم جزء جزء قرآن آوردن و گفتند: قرآن بخوانید. گفتیم كه مگر قرار بود قرآن بخوانیم؟ ما افطاری آمده بودیم. گفت: نه! باید برای مرحوم فلانی یک سوره هم بخوانی، گفتم: من قرآن نمی‌خوانم.

ادامه مطلب

خاطره‌ای جالب از زبان پزشک‌معالج شهیدهمت

خاطره‌ای جالب از زبان پزشک‌معالج شهیدهمت

خاطره دیدار دکتر ربانی استاد فعلی دانشگاه علوم پزشکی تهران و از جراحان بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) در زمان دفاع مقدس با شهید محمدابراهیم همت خواندنی است.
به گزارش مشرق ، در یکی از روزهای زمان دفاع مقدس در بیمارستان امام حسین (ع) در منطقه دار خوین خوزستان مشغول عمل جراحی بودم که یکی از برادران مرا صدا کردند و گفتند کار مهمی پیش آمده و راه بیفتید با هم برویم و سپس مرا سوار ماشین لندکروز کردند و به‌‌ همان منطقه و در واقع قرارگاه و خط مقدم بود و در همین حین من کم‌کم احساس نگرانی کردم از این بابت که تک و تنها داشت مرا می‌برد و من نمی‌دانستم که مرا کجا می‌برد تا اینکه به مقر رسیدیم و مرا به داخل مقر هدایت کرد و بعد از پیاده شدن از ماشین شهید ممقانی را دیدم که ایشان من را از قبل می‌شناخت و من نیز با دیدن او آرام‌تر شدم و سپس مرا داخل زیرزمینی بردند که دیدم جوانی کف این سنگر دراز کشیده و‌‌ همان موقع فهمیدم که مرا آورده‌اند که این جوان را ویزیت کنم.

ادامه مطلب

داستان کوتاه مسلمان و کافر

فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت
هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد :
خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر.مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید)

زمان گذشت و آن فرد مسلمان بیمار شد.

ادامه مطلب

يا بخشنده باش يا آزادمرد

از حکيم فرزانه اى پرسيدند: با اينکه خداوند چندين درخت مشهور و بارور آفريده است ، مردم هيچ کدام از آنها را به عنوان ((آزاد)) ياد نکنند، مگر درخت ((سرو)) را با اينکه اين درخت ميوه ندارد، حکمت چيست که تنها اين درخت را آزاده خوانند و از او به نيکى ياد نمايند؟!

ادامه مطلب

دعواى خنده آور يهودى و مسلمان

هر کس عقل و خرد خود را نزد خود کامل و تمام فرض مى کند و فرزندش ‍ را زيبا تصور مى نمايد. يک نفر يهودى با مسلمانى نزاع مى کرد. از گفتگوى آنها خنده ام گرفت و مسلمان خشمگينانه به يهودى مى گفت : ((الهى اگر اين سند من درست نيست مرا به آيين يهود از دنيا ببر!))

يهودى مى گفت : سوگند به تورات ، اگر سخنم نادرست باشد مانند تو پيرو اسلام گردم .

ادامه مطلب