خاطرهای جالب از زبان پزشکمعالج شهیدهمت
داستان کوتاه مسلمان و کافر
فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت
هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد :
خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر.مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید)
زمان گذشت و آن فرد مسلمان بیمار شد.
ماجرای ملاقات آیتالله مرعشی نجفی با حضرت معصومه (سلام الله علیها)
ماجرای ملاقات آیتالله مرعشی نجفی با حضرت معصومه (سلام الله علیها)
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
ماجرای بیماری آیت الله میلانی(ره) و مسلمان شدن پروفسور برلون
به گزارش سرویس استانهای مرکز خبر حوزه، حجت الاسلام والمسلمین جواد مروی در مراسم طرح تابستانه اعتقادی که با موضوع توحید در قرآن که در گلپایگان برگزار میشود، با اشاره به آثار ارزشمند حدیث ثقلین در زندگی مومنان، اظهارداشت: اگر کسی میخواهد عظمت قرآن را ببیند، باید آن را در گفتار دیگران جستجو کند.
ماجرای ده نمکی و دختران بد حجاب و افطاری!
حمید داودآبادی در وبلاگش نوشت: بعد از ظهر یکی از روزهای گرم اردیبهشت ۱۳۶۶، “مسعود دهنمکی” آمد تا با هم به ملاقات “محسن شیرازی” در بیمارستان سجاد در میدان فاطمی برویم. محسن در عملیات کربلای هشت شدیدا مجروح شده بود و دستهایش توان حرکت نداشتند.
من، سیامک و مسعود، به بیمارستان رفتیم و ساعتی را پهلوی محسن ماندیم که نزدیک افطار شد. باز دوباره شیرینکاری مسعود گل کرد؛ او که ظاهرا تازه حقوق ماهانهی بسیجش را گرفته بود، گیر داد که افطاری برویم بیرون. با وجود مخالفتهای دکتر و پرستارها، هرطور که بود، برای یکی دو ساعت مرخصی محسن را گرفتیم و سوار بر تاکسی، به پیشنهاد مسعود، به طرف پارک ملت رفتیم.
آیت الله مرعشی به چه کسی سیلی زد؟
گفتوگوي خواندنی ابوذر با عزراييل(ع)
اي ابوذر در دنيا چنان باش كه گويي غريبي هستي يا يك رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.
ادیان نیوز/حضرت عزرائيل عليه السلام جلو چشمانم مجسم شد. او را شناختم كه عزرائيل عليه السلام است.سلامش كردم، جواب داد و فرمود: آيا آماده هستي شما را قبض روح كنم و ببرم؟ گفتم: آمادهام. بعد فرمودند: قدمها را شمردم و ديدم ده قدم شد.
داستاني از نشانههاي امامت اهلبيت
داستاني از نشانههاي امامت اهلبيت
مرحوم مجلسى با سند خود از فريفين (شيعه و سنى ) نقل مى كند كه : سلمان فارسى و براء بن عازب از ام سليم نقل كرده اند كه گفت : من بانويى (باسواد) بودم كه تورات و انجيل را خوانده بودم ، از اين رو اوصياء پيامبران را مى شناختم و دوست داشتم كه وصى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را نيز بشناسم .