چفيه هامان رنگ و بوي ياس داشت
رنگ و بوي بيرق عباس داشت
ياد شبهايي كه ما بوديم و مين
جست وجوي مرگ در عمق زمين
همدم شبهايمان سجاده بود
حمله كردن، خط شكستن ساده بود
حسرت رفتن در اين دل مانده است
دست و پايم سخت در گل مانده است
عاشقان رفتند و ما جا مانده ايم
زير بار غصه ها وامانده ايم