تو مهمان عزیزی بر من و من میزبان تو

چگونه میهمان نومید برگردد ز دربارم

زبستر نیمه شب برخیز و اشکی ریز بر دامن
که با اشک شبت خاموش گردد شعله نارم

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

فریاد بزن در دل خود یاد خدا را
یک بار دگر زمزمه کن نام خدا را

هرگاه نگاهت به افق ها نظری داشت
در بال سحر نیک ببین ماه خدا را

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی
باز با لطف فراوان همه را بخشیدی

ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

عشق اگر همسفرى بسم الله
گر رهرو اهل نظرى بسم الله

با اهل مناجات اگر همراهى
گر اهل دعاى سحرى بسم الله

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

مهمان شدن به خوان شما مزه می دهد
افطار و لقمه نان شما مزه می دهد

در هر سحر دعای فرج برلبم نشست
این العجل، به جان شما مزه می دهد

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

از راه رسید قافله ناب زمان
قرآن و دعا و ناله هنگام اذان

نجوای شبانه و سحر های سپید
صد مژده که مومنین آمد رمضان

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

نان و پنیر سفره ی افطارم از شما
آه و نگاه و ضرب دل زارم از شما

آهنگ قلب بی رمق و هِق هق گلو
العفو و آه و چشم گهربارم از شما

ماه خدا رسید و مَهم پشت ابرها
پنهان شدی و غصّه و غم دارم از شما

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

سفره ی افطار خود را پهن کردی در کجا؟
سامرا یا طوس یا کنج بقیع یا کربلا؟

لقمه ی نانی بگیر و عاشقت را سیر کن
جان من آقا فدای لقمه ای نان شما

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *